تحولات لبنان و فلسطین

حکمت‌بنیان شدن دانشگاه‌ها یکی از آرمان‌های کشور در حوزه آموزش عالی است، به‌گونه‌ای که این موضوع سال۸۹ و در نشست رهبر معظم انقلاب با جمعی از استادان دانشگاه‌ها مطرح شد.

دانشگاهی در آستانه اجرایی شدن؛ دورنمای مبهم دانشگاه حکمت‌بنیان

در پاییز سال۹۶ این موضوع با انتشار گزارشی با عنوان «تدوین سند دانشگاه حکمت‌بنیان از مبانی نظری تا راهبردی» از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی، موضوع شکل جدی‌تری به خود گرفت.

اما راه‌اندازی دانشگاه‌های حکمت‌بنیان زمانی رنگ و بوی واقعی پیدا کرد که از یک سو توسعه این نوع دانشگاه به عنوان بخشی از برنامه تحول دانشگاه‌های علوم پزشکی در دستور کار معاونت آموزشی این وزارتخانه قرار گرفت و در نوزدهم اردیبهشت ۱۴۰۰ چارچوب کلی پروژه دانشگاه حکمت‌بنیان به تصویب شورای عالی مرکز تحقیقات راهبردی آموزش پزشکی رسید و از سوی دیگر، وزارت علوم پای کار آمد تا جایی که محمدعلی زلفی‌گل از ابتدای حضورش در این وزارتخانه بر حکمت‌بنیان شده دانشگاه‌ها تأکید کرده و قاسم عموعابدنی، معاون آموزشی این مجموعه هم بارها از ضرورت اجرای این برنامه سخن گفته و حتی به‌تازگی از حکمت‌بنیان شدن ۳۰ دانشگاه کشور تا پنج سال آینده خبر داده و گفته است: اجرای این برنامه نقطه عطف توسعه دانشگاه‌ها و تحول در آموزش عالی است.

وی با اشاره به اینکه استادمحوری، شاگردپروری، برنامه‌محوری و اخلاق‌محوری به عنوان چهار محور دانشگاه حکمت‌بنیان در لایحه برنامه هفتم توسعه هم گنجانده شده، می‌گوید: منتظر تصویب و ابلاغ این برنامه هستیم. اگر این اتفاق بیفتد، آیین‌نامه دانشگاه حکمت‌بنیان را تدوین می‌کنیم که در این راستا، برنامه‌ریزی شده دانشکده علوم و فناوری‌های راهبردی در دانشگاه‌های برتر تأسیس شوند.

با این همه، پرسش این است مفهوم دانشگاه حکمت‌بنیان چیست و ایجاد آن چه ضرورتی دارد؟ آیا دانشگاه‌های موجود کشور ویژگی‌های برنامه‌محوری، استادمحوری، شاگردپروری و اخلاق‌محوری نداشتند که نبود آن‌ها موجب شده به‌تدریج شاهد شکل‌گیری دانشگاه‌های حکمت‌بنیان شویم؟ اساساً قرار است این دانشگاه‌ها چه خلأ‌هایی را از آموزش عالی ما پُر کنند؟ چه پیش‌زمینه‌هایی برای ایجاد این نوع دانشگاه لازم است و قرار است چه سرفصل‌هایی و توسط چه استادانی و با چه ویژگی‌هایی تدریس شود؟

محورهای مطرح شده کلی و مبهم هستند

غلامحسین رحیمی، معاون سابق پژوهش و فناوری وزارت علوم در پاسخ به قدس ابتدا به مفهوم دانشگاه حکمت‌بنیان اشاره می‌کند و می‌گوید: از عنوان خود دانشگاه این برمی‌آید که محل و مهد علم است. پس نهادی علم‌بنیان است و این، ویژگی ذاتی آن است به‌طوری‌که اگر علم را از دانشگاه بگیریم دیگر دانشگاه نخواهد بود. به‌عبارت دیگر علم از آثار و عوارض این نهاد نیست؛ بلکه جزو ذات دانشگاه است. حالا ما در کنار دانشگاه واژه دیگری به نام حکمت هم به‌کار می‌بریم که از دوران شکوفایی تمدن ایرانی اسلامی یک مفهوم از آن سراغ داریم. در واقع حکما و عالمان از منظر عملیاتی و در میدان دانشی در تعریف حکمت می‌گویند: حکمت، معرفتِ حاصل از شناخت حقیقت اشیا در حد توان بشر است. از این رو معرفت باز به نوعی مترادف علم است، یعنی علم حاصل از کشف حقیقت اشیا. پس زمانی که می‌گوییم دانشگاه حکمت‌بنیان، یعنی باید مهم‌ترین ویژگی حکمت را که علم و معرفت است، داشته باشد.

هر نهاد علمی باید دارای سه مؤلفه ذاتی دانش، روش و منش باشد؛ اما این منش است که معمولاً به دانش تجربی، دانش طبیعی و اخلاق پیوند می‌خورد و نظام‌های علمی جوامع را از یکدیگر متمایز می‌کند و همین باید نقطه شروع نظام آموزش عالی در حرکت به سمت دانشگاه حکمت‌بنیان باشد.

این سه مؤلفه را باید به عنوان سه مؤلفه ذاتی تلقی و یکپارچه کنیم، چون در این صورت از آن «حکمت» بیرون می‌آید. در واقع باید دانش ما با روش و منشمان پیوند بخورد تا مجموعه‌ای با هویت یگانه بسازیم. در این صورت می‌توانیم به سمت دانشگاه حکمت‌بنیان حرکت کنیم. البته راه بسیار دشواری است چون علاوه بر ذهن‌های خلاق، تجربه زیادی از وضعیت فعلی را می‌طلبد.

وی در خصوص تفاوت علم و حکمت هم می‌گوید: علم در پی کشف واقعیت‌هاست در حدی که حتی نیازهای علمی را برطرف کند، ولی حکمت به دنبال دستیابی به حقیقت اشیاست. در اینجا دیگر بحث نیاز، کاربرد و معطوف به عمل بودن نیست، بلکه نفس رسیدن به حقیقت به عنوان هدف و غایت اصلی مطرح است. البته برای رسیدن به حقیقت اشیا لزوماً باید از نقطه و سکوی واقعیت اشیا عبور کرده باشیم؛ یعنی نمی‌توانیم بدون‌ عبور و یا بدون دریافت واقعیت اشیا به حقیقت اشیا پی ببریم.

وی با اشاره به اینکه حکما، حکمت را به دو دسته نظری و عملی تقسیم می‌کردند، می‌افزاید: حکمت نظری شامل طبیعیات، ریاضیات و الهیات و حکمت عملی هم شامل خودشناسی، خانواده‌شناسی و جامعه‌شناسی بوده است که همه این موارد را حکمت تلقی می‌کردند. بنابراین اگر دانشگاهی بخواهد حکمت‌بنیان باشد باید همه این شاخه‌های علمی در آن جاری باشد یا در آن آموزش داده شود که در حال حاضر بیش از ۹۰درصد آن‌ها در دانشگاه‌های ما جاری هستند. پس دانشگاه‌های کشور همین حالا هم دانش‌بنیان هستند. دوم اینکه تمام حیطه و گستره دانشی که در تعریف حکمت مطرح است در دانشگاه‌های ما جاری است. بنابراین وقتی کسی می‌گوید حکمت‌بنیان، باید مشخص کند منظورش آیا همین علمی که در دانشگاه تدریس و تحقیق می‌شود است یا نه؟ یا باید پاسخ دهد آیا گستره علم در دانشگاه حکمت‌بنیان متفاوت از دانشگاه دانش‌بنیان فعلی است؟

رحیمی در همین زمینه با کلی و مبهم خواندن چهار ویژگی مطرح شده از سوی مدیران وزارت علوم در خصوص دانشگاه حکمت‌بنیان، می‌گوید: هرچند علم‌محوری، استادمحوری، شاگردپروری و اخلاق‌محوری ویژگی‌های خوبی برای دانشگاه حکمت‌بنیان هستند اما نخستین پرسش، در خصوص نخستین مؤلفه یاد شده این است مگر دانشگاه‌های فعلی که علم‌محور هستند، برنامه ندارند؟ در واقع همه شاخه‌های دانشی که در حال حاضر در دانشگاه‌های ما تدریس، تحقیق و تعلیم می‌شوند براساس برنامه است. برای مثال می‌گوییم برنامه آموزشی دوره کارشناسی رشته صنایع‌دستی. پس کاملاً مشخص است فرد چگونه باید به دانشگاه وارد شود، چگونه باید هر ترم تعیین واحد کند و... یعنی همه چیز شفاف و روشن است. بنابراین اگرچه قبول داریم دانشگاه چه دانش‌بنیان باشد و چه علم‌بنیان، حتماً باید برنامه‌محور باشد اما ویژگی‌های یادشده از نظر بنده اصولاً خیلی متمایزکننده علم و حکمت نیست، مگر اینکه شفاف بگوییم برنامه ما در دانشگاه حکمت‌بنیان این است و در دانشگاه علم‌بنیان فلان و این تفاوت‌ها را با یکدیگر دارند.

وی سپس به مؤلفه استادمحوری اشاره می‌کند و می‌گوید: این هم باید شفاف شود. چون همین الان هم امور علمی دانشگاه‌ها تقریباً دست استادان است، البته امور علمی بیش از این باید در دست استادان باشد. مثلاً استاد ۹۰ – ۸۰ درصد در زمینه پایان‌نامه‌های دانشجویی دوره کارشناسی ارشد و دکترا مسئول است و به همین میزان نیز اختیارات دارد. یعنی استاد محوریت لازم را دارد. یا در کلاس‌های درس، استاد محوریت لازم را دارد. البته مثلاً در طراحی برنامه‌های درسی در رشته‌های مختلف تحصیلی شاید آن نقشی که باید را ندارند و یا در بعضی از تصمیم‌گیری‌های مدیریت علمی دانشگاه‌ها باید بیشتر از این نقش داشته باشند که ندارند، این‌ها همگی قابل بحث است. اما باز باید مشخص شود در دانشگاه حکمت‌بنیان، استادمحور بودن چه تفاوتی با دانشگاه علم‌بنیان فعلی دارد؟ اگر این واژه‌ها را غیرشفاف، مبهم و کلی عنوان کنیم، برای نیل به دانشگاه حکمت‌بنیان اصلاً راه‌گشا نخواهند بود.

رحیمی، شاگردپروری را خام‌تر و مبهم‌تر از دو مؤلفه یاد شده می‌خواند و می‌گوید: در حال حاضر رشته‌های هنری هم به‌گونه‌ای استاد-شاگردی هستند؛ چون بیش از آنکه دانش بخواهد منتقل شود، مهارت‌های هنری منتقل می‌شود. مگر اینکه عنوان شود در حوزه‌های علمی قدیم طلبه‌ها، دانشجویان و استادان ویژگی‌های خاصی داشتند و حالا می‌خواهیم آن ویژگی‌ها در دانشگاه‌های حکمت‌بنیان برقرار شود که برای این منظور اولاً باید آن‌ها را به صورت برنامه‌ای دقیق و معطوف به اجرا دربیاوریم و سپس این قابلیت را داشته باشیم‌ که آن‌ها را به‌روز کنیم به‌گونه‌ای که قابل خوراندن به نظام جدید آموزش عالی کشور باشند. به هرحال در اینجا مطالب خوبی مطرح است ولی خام است. درواقع این مؤلفه مبهم‌تر از آن دومورد قبلی است.

وی با اشاره به اینکه مؤلفه اخلاق‌مداری هم باید روشن شود، می‌افزاید: هر دانشگاه یا نهادی قطعاً واجد درجه‌ای از اخلاق است. یعنی می‌توان گفت هر دانشگاهی یک کد اخلاقی دارد که معمولاً در چشم‌اندازهای دانشگاه منعکس می‌شود. البته این نکته هم قابل قبول است که دانشگاه‌های ما در بحث اخلاق به معنای واقعی، عملی و اجرایی کمی مشکل دارند و باید تقویت شوند، اما به هرحال مؤلفه اخلاقی به‌گونه‌ای با تربیت پیوند می‌خورد، یعنی باید تفاوت تربیت دانشجو در یک دانشگاه حکمت‌بنیان و یک دانشگاه علم بنیان را مشخص کنیم.

وی با تأکید بر اینکه نسبت چهار مؤلفه یاد شده با وضعیت دانشگاه‌های موجود کشور مشخص نیست، می‌گوید: شخصاً حکمت‌بنیانی دانشگاه را نقض نمی‌کنم، حتی این موضوع می‌تواند به‌عنوان یک برنامه آرمانی برای دانشگاه‌ها مطرح باشد؛ اما به نظر می‌رسد باید به نوعی دیگر با آن برخورد کنیم. یعنی در دوران شکوفایی علم در تمدن ایرانی و اسلامی خیلی ویژگی‌ها بوده که نهادهای علمی آن زمان را حکمت‌بنیان کرده است که اگر به آن‌ها رجوع کنیم شاید بتوانیم مؤلفه‌ها و روش‌هایی را پیدا کنیم که امروز هم قابل استفاده باشند.

تمایز دانشگاه حکمت‌بنیان با دیگر دانشگاه‌ها

مدیرکل دفتر برنامه‌ریزی آموزش عالی نیز به قدس می‌گوید: دانشگاه حکمت‌بنیان، استفاده همزمان از مزیت‌های دانشی دانشگاه‌های موجود و دوران شکوفایی تمدن ایرانی- اسلامی است. در واقع این نوع دانشگاه نقاط ضعف دانشگاه‌های موجود را پوشش می‌دهد و از نقاط قوت آن‌ها و همچنین از ظرفیت‌های تمدنی، فرهنگی و اجتماعی گذشته و حال برای توسعه استفاده می‌کند و به همین دلیل دارای اهمیت است.

رضا نقی‌زاده با اشاره به اینکه برنامه‌محوری، استادمحوری، شاگردپروری و اخلاق‌مداری چهار رکن دانشگاه حکمت‌بنیان محسوب می‌شود، می‌گوید: این محورها تمامی فرایندهای دانشگاه از نظام پذیرش، نظام به‌کارگیری، نظام ارتقای استادان و... را دربرمی‌گیرد.

وی ویژگی یکپارچگی دانشگاه حکمت‌بنیان را محل تمایز آن با دیگر دانشگاه‌ها می‌داند و می‌گوید: این نوع دانشگاه سعی می‌کند تمام ضعف‌هایی را که در لایه‌های مختلف دانشگاه وجود دارد مثل عمیق نبودن رابطه استاد با دانشجو برطرف کند. به عبارت دیگر می‌کوشد رابطه استاد و دانشجویان صرفاً یک رابطه مبتنی بر آموزشِ آموزه‌های تخصصی نباشد بلکه به سمت رابطه نزدیک استاد و دانشجو و ارائه محتواهای موردنیاز به دانشجو در قالب یک فرایند مربی‌گری از طرف استادان نیز بپردازد.

نقی‌زاده با اشاره به اینکه دانشگاه حکمت‌بنیان ابعاد مختلف آموزشی، پژوهشی، فناوری، فرهنگی، اجتماعی و سیاست‌گذاری دارد، می‌گوید: این ابعاد در قالب ۱۰اصل برایش تعریف شده و براساس آن‌ها برنامه‌های مختلف در لایه‌های مختلف دانشگاه طرح‌ریزی خواهند شد.

وی در همین زمینه می‌افزاید: با تصویب و ابلاغ برنامه هفتم توسعه که بحث حکمت‌بنیان شدن دانشگاه‌ها هم در آن آمده، همه آیین‌نامه‌های پژوهشی، آموزشی، فناوری و جذب دانشجو بازنگری می‌شوند تا از سال آینده اجرا شوند.

وی در پایان در پاسخ به اینکه قرار است چه سرفصل‌هایی و توسط چه استادانی و با چه ویژگی‌هایی تدریس شوند، می‌گوید: این‌ها رشته به رشته متفاوت است. بنا بر مقتضیات هر رشته سعی می‌شود چند اصل به‌صورت خاص رعایت شود، یکی به‌روز بودن دانش است. دوم، بحث بهره‌وری مطرح است به این معنی که دانشجویی که در این دانشگاه درس می‌خواند و برنامه درسی آن و خدماتی که می‌خواهد به جامعه و صنعت بدهد در بخش‌های مختلف خدمات بهره‌ور باشد. علاوه بر این‌ها برنامه درسی باید مبتنی بر آمایش و مأموریت دانشگاه و همچنین ویژگی‌های دانشگاه هم باشد.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.